از سال 88 تاکنون آتشسوزی، انحراف سرشاخههای آب، تغييركاربری و خشكسالی موجب از بين رفتن درحدود دو میلیون هكتار از عرصه جنگلی زاگرس شده است. اين ميزان از جنگلهای زاگرس تنها بهدلايلی كه عنوان شد، از بين رفته و دلايل ديگری همچون كرم چوبخوار و آفت، جزو آنها محسوب نمیشود.
تنها امیدی که خاک می خورد
پروژه «حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی» تنها امید نجات زاگرس است که سالهاست روی میز رییس دولت خاک می خورد، گویا نجات زاگرس هیچگاه در اولویت دولت نبوده است. این پروژه از طریق سرمایهگذاری مشترک سازمان حفاظت محیطزیست، تسهیلات محیطزیست جهانی، همکاری برنامه عمران ملل متحد در تهران و ذینفعان ملی پروژه اجرا شده است. در این پروژه از طریق همسو کردن حفاظت از تنوعزیستی و بهره برداری پایدار با فعالیتهای بخشهای کشاورزی، جنگلداری، مراتع، آب و طبیعت گردی، سیمای حفاظتی زاگرس مرکزی را در محدودهای به وسعت 2میلیون و 500 هزار هکتار تحت مطالعه و حفاظت قرار گرفته است.
پروژه «حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی» استان چهارمحالوبختیاری، مناطق وسیعی از استان کهگیلویه و بویراحمد، قسمت وسیع اقلید و مرودشت در استان فارس و سمیرم در استان اصفهان را در بر گرفته است. این پروژه، ضمن تقویت مناطق حفاظت شده، حفاظت از تنوع زیستی را در 8روستای پایلوت در منطقه به نمایش گذاشته و ساز و کارهایی در جهت تسهیل اشاعه آموزههای کسب شده و رویکردهای روستایی موفق در دیگر مناطق ایجاد کرده است. همچنین پروژه از طریق ارتقا ظرفیت لازم در سطوح فردی، سازمانی و سیستمی سازمانهای داخلی، از تلاشهای مداوم در جهت بهبود معیشت مردم و در نهایت توسعه اقتصادی منطقه حمایت میکند.
در این پروژه بدون ایجاد تغییر در اکوسیستم کوهستان، از تنوع زیستی در محدوده وسیعی حفاظت شده و زیستگاههایی در کل منطقه حفاظت شده برای تعداد بسیاری از گونهها ایجاد میشود. این موضوع میتواند سلامت و جمعیت گونههای مختلف گیاهی و جانوری را تضمین کرده و یا روند را در سیری صعودی قرار دهد. همچنین در زمان اجرای پروژه، زیستگاههای پایدار برای پستانداران کوچک، بیمهرگان و گیاهان مورد بهره برداری قرار میگیرد. روستائیان و دولت بهصورت مادی و غیرمادی موجب افزایش ارزش تنوع زیستی میشوند.
پروژه «حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی»با هدف افزایش ارتباط در بخشهای اصلی، روشهای مختلف بهرهبرداری از زمین را مورد توجه قرار داده و قابلیت انعطاف پذیری مدیریت تنوع زیستی در سیمای حفاظتی را افزایش میدهد. از اینرو درصورت تغییر آب و هوای منطقه، گونهها و اکوسیستمها، قابلیت تطابق بیشتری داشته و میتوانند در این شبکه ارتباطی به مناطق آب و هوایی جدید و یا مناطق مرتفع مهاجرت کنند. در نتیجه اجرای این پروژه، آموزههای جدیدی در زمینه چگونگی سازگاری تنوع زیستی در شرایط آب و هوایی مختلف کسب خواهد شد. از آنجایی که در این پروژه، حفاظت از تنوع زیستی با برنامههای توسعه همسو شده و نگرش جدیدی از توسعه با توجه به جنبه اجتماعی و اکولوژیکی ایجاد میشود، نهادینه کردن مفهوم جدیدی از توسعه، از جمله منافع نهایی پروژه محسوب میشود.
هیچ، سهم زاگرس از بودجه ملی
شیرین ابوالقاسمی، مدیر پروژه «حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی»با اشاره به اینکه از سال 94 تاکنون این پروژه بلاتکلیف مانده است به «
اسکان نيوز» می گوید:« این پروژه در یک بازه زمانی 14 ساله اجرا شد که به جرات می توانم بگویم تنها مردم و استانداران به ویژه فرمانداران محدوده اجرای طرح همراه من بوده اند. باوجود اینکه برای اجرای این پروژه از سازمان های جهانی کمک گرفته شده بود اما سهم ما از بودجه ملی هیچ بود. این روند ادامه پیدا کرد تا امروز که 5 سال از زمان تحویل پروژه «حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی» می گذرد و همچنان روی میز مسولان باوجود تایید و تعهد به اجرای برنامه خاک می خورد و زاگرس نیز بیشتر از قبل در ورطه نابودی فرو می رود. شوربختانه دغدغه خاطر مجامع بین المللی بیش از دستگاه های دولتی ما درحفظ این بخش از سرزمین ایران است چراکه زاگرس یکی از پهنه های داغ و در برگیرنده بخش عظیمی از تنوع زیستی جهان است.»
چراغ زاگرس را خاموش کرده اند
ابوالقاسمی با ابراز گلایه از نبود برنامه در دولت ادامه می دهد:« مستندات اجرای فعالیت هایی که منجر به خروجی طرح شد در سند برنامه طرح آمده است، عزیزانی که بادست خالی دل به آتش زنند و جان باختند در تدوین برنامه ای که روی میز مقامات مسئول خاک می خورد، دست داشته اند. برنامه ای که دریک چشم انداز 30 ساله است و برای هر چهارسال در قالب هدف کلان راهبردی، راهبردهای اجرایی،اهداف کمی و کیفی ، سازوکارهای بین بخشی و نیازهای اعتباری تهیه شده است و در نهایت برنامه پایشی که روزانه رصد شود ولی متاسفانه باید بگویم که این چراغ خاموش است. از سال1394 که خروجی طرح در قالب برنامه تحویل دولت شد تا همین امروز هیچ بودجه ای درجهت شروع برنامه تخصیص داده نشده است. پس از آتش سوزی های تابستان متوجه شدم که قرار است برای سال 1400 بودجه ای اختصاص دهند. زاگرس در آتش می سوزد قرار است در آینده اقدامی صورت گیرد. این تصمیمات را هیچگاه نمی توانم درک کنم.»
زاگرس بیابان شود ایران در ریزگرد غرق می شود
جنگلزدايي در ايران شروع شده و هر روز بر شدت آن افزوده ميشود. 18 میلیون اصله بلوط در زاگرس ناپدید شده، در 70 سال گذشته هفت ميليون هكتار از جنگلهاي زاگرس از بين رفته است و درحال حاضر تنها پنج ميليون هكتار جنگل در زاگرس باقي مانده است.ابوالقاسمی درباره پیامدهای بی تفاوتی به زاگرس می گوید:«ناحیه رویشی زاگرس یک پنجم وسعت کشور و 12 استان را دربرگرفته است. پیامد بی توجهی به زاگرس نتیجه ای جز بیابانی شدن این جنگل ها ندارد. این منطقه سد عظیمی درمقابل بادهای گرم صحرای عربستان و مانعی برای هجوم ریزگردها است. زاگرس سپر غربی ایران است اگر دیر اقدام شود ضربه ای که از این ناحیه به کشور وارد می شود غیر قابل جبران است. پدیده بیابان زایی که ازناحیه جنوب غربی کشور را تهدید می کند متاسفانه کل کشور را دربرخواهد گرفت. شاهد هجوم بادهای گرم صحرای عربستان به صورت گردشی از غرب به شرق و شمال کشور و درنهایت مرکز ایران خواهیم بود. زاگرس بیابان شود، ایران در ریزگرد غرق خواهد شد و آسیبی غیرقابل جبرانی به وجود خواهد آورد».
يك متر جنگل ميلياردها تومان میارزد
يكي از عوامل نابودی زاگرس، آتشسوزی جنگلها در فصول گرم سال است. هرساله شاهد آتشسوزیهای بسياری در جنگلهای زاگرس و از بين رفتن صدها هكتار جنگل در اثر آتشسوزی هستيم.براساس آمار، بيش از 70 درصد از آتشسوزیهای كشور در جنگلهای زاگرس رخ میدهد. اولين بهانه تكراری مسئولان بعد از آتشسوزی جنگلها، كمبود امكانات و تجهيزات است. مشخص نيست چرا درچند دهه اخير، تدبيری برای تامين و توسعه تجهيزات و امكانات مهارآتش نشده است.
ابوالقاسمی درباره امكانات و تجهيزات مهار آتش در جنگلها عنوان می کند:« امكانات و تجهيزات بسيار كم است؛ اين كمبود تجهيزات بهدليل در اولويت نبودن اين موضوع برای مسئولان است؛ چراكه تاكنون منابع پايه و زيستی در كشور ارزشگذاری نشدهاند. آنها نمیدانند اگر يك متر مربع از جنگل از بين برود، نميتوان با ميلياردها تومان آن را ارزشگذاري و احيا كرد. برخي از جنگلهاي زاگرس بهدليل قرارگيری در كمربند خشك ايران، ابتدا بايد بهشكل مرتع احيا شوند كه حداقل 50 سال زمان نياز دارد و متاسفانه بايد گفت تنها در برخي از مناطق، ميتوانيم مرتع داشته باشيم و ديگر خبري از جنگل نيست زيرا احتمال رشد بلوط در كمربند خشكسالي، صفر درصد است.ما بهازاي خدماتي كه از اكوسيستم گرفتهايم، هيچگاه به آن اجازه ندادهايم كه خود را احيا و بهحالت اوليه بازگردد. متاسفانه سهم ارگانهاي دولتي در اين كار كمتر از مردم نبوده است. بسياري از وزارتخانهها با تصميمات غيركارشناسي موجب از بين رفتن هزاران هكتار از جنگلهاي زاگرس شدهاند. بهعنوان مثال، جهادكشاورزي در جنگلهاي زاگرس بهصورت مجاني زمين و آب در اختيار كشاورز و باغدار قرار ميدهد كه به كشاورزي بپردازند. يعني درخت بلوطي كه عمر 500 ساله ميكند و ريشه در آب دارد و نيازي به آبياري ندارد را قطع ميكنند؛ جنگل را به باغ تغيير كاربري ميدهند و در آن درخت سيبي ميكارند كه عمر نهايت 15 ساله دارد و براي توليد يك كيلوي آن 840 ليتر آب نياز است. تمامي اين فجايع تحت عنوان «معيشت مردم» انجام ميشود. حال پرسش اين است كه اين چه معيشتي است كه طبيعت را به تاراج ببريم و محصولي توليد كنيم كه صرف اقتصادي نداشته باشدو در نهايت نيز يك معيشت ناپايدار بيش نيست».
از سدسازی تا باغ شدن زاگرس
برداشت بيرويه آب و انتقال آب و سدسازی و انسان، عوامل مرگ تدریجی جنگلهای زاگرس هستند. اين جنگلها درحالي بهدست انسانها تخریب ميشوند كه نظارت مسئولان بهاندازهاي ضعيف است كه ميتوان گفت نظارتي وجود ندارد. جنگلهاي زاگرس، آهسته آهسته درحال تبديل شدن به مزارع و باغ هستند. کشاورزان زاگرسي با شخمزدن جنگلها، موجب ازبينرفتن آنها شدهاند. بهگفته كارشناسان، شخم زدن سطح منابع طبیعی و جنگلها سبب میشود تا قسمتهای زیرین خاک در معرض جریان هوا قرارگرفته و رطوبت خود را از دست دهد که این مساله، موجب خشكي درختان و تخريب تدريجي جنگلهاي زاگرس خواهد شد. يكي از تجارتهاي پرسودي كه پاي انسانها را به نقاط بكر زاگرس باز كرده، تجارت زغال است. زغالگیری همچون آفت كرم چوبخوار بهجان زاگرس افتاده است. توسعه ناپايدار، يكي ديگر از دلايل تخريب زاگرس است. هزاران درخت براي احداث جاده يا خطوط انتقال گاز قطع ميشوند.
مرگ زاگرس را به نظاره نشسته ای!
زاگرس به مخمل سبز ایران معروف است، مخملی که این روزها حال و روز خوشی ندارد؛ یک روز آتش به جان آن می افتد، روز دیگر خطوط انتقال آب و گاز و هزاران آفت دیگر. حال پرسش اینجاست، رییس جمهوری که هم اکنون مرگ زاگرس را به نظاره نشسته است؛ میتواند جایگزنی برای پناهگاه بیش از 10 میلیون ایرانی پیدا کند؟ منابع طبیعی آن را چگونه جایگزین خواهد کرد؟